Baran Kosari

این فلیم داستان دو دوست را روایت می کند که در شهری نزدیک تهران برای دانشگاه قبول شده اند و بعد از نقل مکان به آنجا و استقرار در خوابگاه قدیمی شهر که روبه روی خرابه ای قرار دارد متوجه اتفاقات ناگوار آنجا و گم شدن عروس ها در روز عروسیشان می شوند و…

تهران ـ جمعه؛ محمد و شيرين تنها تا بعدازظهر فرصت دارند هزينه صافكاري ماشين تصادفي را كه سوار آن هستند تأمين كنند، شيرين جرأت ندارد ماشين پدر را كه يواشكي از خانه بيرون آورده و با آن تصادف كرده، با آن وضع به خانه برگرداند. آنها راهي خانه اي در شمال شهر مي شوند تا با كاري كه انجام مي دهند، پول مورد نياز را تأمين كنند.

مینو که شوهرش مرده است قصد دارد با داریوش ازدواج کند اما نگران تنها فرزندش امیر است. امیر بیشتر اوقات خود را با پدرام که یکی از دوستان دانشگاهی اش  استمی گذراند. در یکی از روزها، پدرام و امیر در سانحه تصادف باعث مرگ دو نفر میشوند. در این تقاطع که حادثه رخ داده مینو، امیر و آدم های دیگری حضور دارند که به نوعی با تقاطعی بزرگ در زندگی رو به رو شده اند…

طوبي، زن كارگري كه زندگي فقيرانه اي دارد، برخلاف عقيده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگي كند….

«رسول رحماني» مالك يك مزرعه گوجه فرنگي است و كارخانه‌اي هم در كنار آن دارد. او كه چند سال پيش همسرش را از دست داده است، تنها زندگي مي‌كند. «نوبر كرداني» زني است كه سرپرستي خانواده‌اش را به عهده دارد و ناچار است كار كند. او به همراه چند زن ديگر براي كار در مزرعه انتخاب مي‌شود و…