داستان دربارهی امدادگری به نام مارکوس است که تلاش میکند جان زن جوانی به نام اما را که مورد حمله با چاقو قرار گرفته نجات دهد. همزمان، بیمار دیگری در همان بیمارستان دو نفر را به قتل رسانده و فرار میکند. مارکوس پس از بازگشت به خانه با خیانت همسرش مواجه میشود.