فرهود و مینا، دو وکیل جوان بر سر تصاحب دفتر کاری که با کلاهبرداری به آن دو داده شده، به رقابت میپردازند. در این بین ناصر و محبوبه میخواهند از هم جدا شوند. فرهود و مینا وکالت این دو را میپذیرند و رقابتشان وارد دور تازهای میشود.
طاها رحمانی، دانشجوی اخراجی از دانشگاه، به عنوان راننده در یک آژانس کار می کند. او تحت تأثیر دوست صمیمی اش فؤاد و بر مبنای باورهای شان رأساً تصمیم به اصلاح جامعه و برخورد با کسانی می گیرند که مشهور به ترویج فساد هستند. فؤاد تنها راه اصلاح جامعه را در اعمال خشونت می داند و عقیده دارد جهان باید از مظاهر غفلت پاک شود. از همین رو به دوستش مأموریت می دهد تا زنی تن فروش به نام آهو شریفی را که با برادر کوچکش در محله آنها زندگی می کند، بکشد…
نیما دادگر و همسر جوانش غزل در حال بازی در یک فیلم هستند. تلفن های مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل می شود. مزاحم به نیما می گوید که او قاتل همسر سابق نیما است و حالا قصد دارد غزل را بکشد. مزاحمت ها با صدای یک زن است و به همین خاطر شک و ظن غزل تحریک می شود و نیما و غزل با هم درگیر می شوند. بالاخره نیما دختر مزاحم را پیدا می کند و اتاق او را پر از عکس های خود می بیند و…
هستی که همسرش فوت کرده و یک دختر کوچک دارد با مردی متمول به نام ناصر ازدواج می کند. ناصر مرد بدبینی است و همیشه به هستی شک دارد و او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد …