پس از پیروزی بزرگ در مسابقات، توراجیرو می خواهد عمه و عمویش را به سفری به هاوایی ببرد تا بخشی از بدهی بزرگ فرزندی را که احساس می کند به آنها بدهکار است بپردازد، اما این نقشه به مشکل می خورد...
تورا سان می شنود که مادرش هنوز زنده است و برای ردیابی او به توکیو باز می گردد. او متوجه می شود که او یک گیشا است که فقط رابطه کوتاهی با پدرش داشته است. در حین دیدار با خانواده، او عاشق ناتسوکو، دختر یک معلم قدیمی می شود..