گروهی از مردان و زنان جوان که به عنوان کارگر فصلی در یک کارخانه قند کار میکنند، با وحشتی از قلمرو شیاطین که کارخانه در آن واقع شده، روبرو میشوند. آنها باید علت خشم شیاطین را قبل از اینکه این وحشت به زندگیشان پایان دهد، پیدا کنند.
وعدههایی که در گذشته داده شده بود، اکنون به عنوان یک بدهی مطالبه میشود. طاری و کادار مجبورند راز تاریک مادرشان، انگون، را حفظ کنند. آنها باید پیش از به پایان رسیدن مهلت هفت روزه، با زمان به رقابت بپردازند.
هائو که دارای قدرتِ بازگشت به گذشته است، برای نجات ساری از چنگال پُچُنگ گُندُل، جادوگری پلید در کالبد روح، جان خود را فدا میکند تا جلوی نیات پلید او را بگیرد.
سه دوست باید بفهمند که چه چیزی در پس قتلهای کودکان محلی است؛ قربانیان قبل از مرگشان یک نقاشی مشابه کشیدهاند. آنها روح شیطانی یک دلقک سیرک را کشف میکنند و باید قبل از اینکه کودکان بیشتری کشته شوند، او را به جهنم بفرستند.