روف امیدوار است با کمک رنگ صورتی، دل زانا، دختر بزرگتر و مورد علاقهاش را به دست آورد. اما رنگ صورتی واقعاً چه شکلی است و آیا او اصلاً میتواند آن را در روستای کوچک کردستانی و برفیشان در دل کوهها پیدا کند؟ در همین حال، شایعات نگرانکنندهای از دنیای بیرون به روستا میرسد.
یک راننده تاکسی، یک صاحب چایخانه و یک روزنامه نگار بیکار در حومه شهر آنکارا زندگی می کنند. هنگامی که راننده داستان های مبهم و غیرقانونی مسافرانش را برای دوستانش تعریف می کند، دوربینی برای ضبط مسافران نصب می کنند...