در ساختمانی در مرکز شهر مادرید، یک جلسه عادی میان همسایهها برای رأیگیری درباره تعویض آسانسور، پس از اعلام غیرمنتظرهی اینکه یک مستأجر جدید با مشکلات سلامت روان قرار است آپارتمانی را اجاره کند، به یک درگیری تمامعیار تبدیل میشود.
این داستان، روایتگر زندگی دو نوجوان هممحلهای است که یکی قربانی و دیگری آزارگر بوده و به دلیل قلدریها و آزارهایی که تجربه کردهاند، به دشمنان سرسخت و آشتیناپذیر یکدیگر تبدیل شدهاند. پرسش اصلی داستان این است که «شما برای دشمنتان چه میکنید؟»
پس از مرگ شوهرش در یک انفجار عجیب، آمپارو با تنها کمک ریچی، یک نگهبان امنیتی، پلیس سابق و الکلی شروع به جستجو برای پاسخ می کند. در حالی که قتل ها همیشه از همین الگو پیروی می کنند.