سینان، معلمی دلسوز و طرفدار تیم فوتبال فنرباغچه، از استانبول به شهر ترابزون منتقل میشود. او که در ابتدا از ابراز علاقه خود به فنرباغچه در میان هواداران ترابوزاناسپور بیم دارد، با چالشها و اتفاقات مختلفی روبرو میشود.
بولوت شب قبل از مراسم نامزدی خود به کلوپ شبانهروزی میرود که "موجده" در آنجا کار میکند. او به دوست قدیمیاش برمیخورد که به او اطلاع می دهد که از وی باردار است. موجده میگوید اگر او با لیلا به هم نزند ، با رسانهها صحبت خواهد کرد و فضایی برای شورش ایجاد خواهد کرد...