پس از مدتی دوری، اولوی و جواهر به دلیل درگیر شدن اولوی در پروندهای جنایی، دوباره به یکدیگر میپیوندند. جواهر برای یافتن قاتلانی که در روستا مرتکب قتل شده و اولوی را —که حتی قصابی هم بلد نیست— به اشتباه متهم کردهاند، دست به کار میشود.
سینان، معلمی دلسوز و طرفدار تیم فوتبال فنرباغچه، از استانبول به شهر ترابزون منتقل میشود. او که در ابتدا از ابراز علاقه خود به فنرباغچه در میان هواداران ترابوزاناسپور بیم دارد، با چالشها و اتفاقات مختلفی روبرو میشود.
درحالی که برک آهنگساز بود و موزیک جزو اولین اولیت های او در زندگی بود . خودش رو مجبور به ساخت زندگی جدیدی کرد . او استانبول را به مقصد قبرس ترک کرد و داشت با آرامش زندگی میکرد . بیشتر از سیزده سال به تنهایی زندگی کردن در قایقش عادت کرد تا اینکه در سال 2001 برای اون بحران هایی به جود آمد . بحران هایی که متفاوت بود. ایزل هم دختری که هر لحظه زندگیش پر از هیجان بود بعد از پیاده شدن از قایق و حرکت کردن تو خیابان های قبرس ، ماجرا های خودش رو همراه برک را به استانبول برد...
درامی بین یک بیمار و روانپزشکش و همچنین زندگی خانوادگی آنها که عمدتاً از طریق فلاشبکها و با ارجاعات ویژه به نظریههای مارکسیستی و داروینیسم ارائه میشود.
در اولین روز ماه رمضان، حسن به ایستگاه قطاری در وسط بیابان آناتولی میرسد. او همسر جوان و دختر کوچکش را همراه خود دارد. او شنیده است که جامعه کوچک اطراف این ایستگاه به یک امام نیاز دارد تا در ماه رمضان نماز را رهبری کند و به کودکان قرآن بیاموزد.
زوجی که در آرزوی بازنشستگی آرام هستند، کافهای را افتتاح میکنند، اما با تجربیات غیرمنتظرهای روبرو میشوند. این فیلم، داستان ماجراجوییهای این زوج و کافهشان را روایت میکند.
هلیل ابراهیم که در جوانی پدرش را به خاطر خونخواهی از دست داده و به استانبول تبعید شده بود، 20 سال بعد به عنوان یک جوان خوش تیپ و قوی به زادگاهش در دریای سیاه باز می گردد. در اینجا او با یاسمین، دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند و زندگی جدید خود را می سازد. اما اتفاقات این اجازه را نمی دهد. هلیل ابراهیم سفری انتقامجویانه را آغاز میکند و با ظاهر شدن زینپ از لتوها، زندگی او به کلی تغییر میکند.
آدم پسر یک کشیک کاتولیک از ایرلنده و حوا دختر یک خانواده مسلمان و مذهبیه. آدم و حوا که میشه گفت دنیاشون با هم فرق داره، عاشق هم میشن و تمام تلاششونو میکنن تا خانواده ها رو راضی به ازدواج کنن.