این فیلم، داستان پر از خنده سفر دختری جوان به نام الیف را روایت میکند که میخواست خبرنگار جنگی شود، اما سر از نوشتن طالعبینی در بخش اخترشناسی درآورد.
اِلیا ، فارغ التحصیل رشته ی آشپزی از شهر ازمیر، در آرزوی ادامه تحصیل در دانشگاه و یافتن عشق واقعی خود است. او در شبکه های اجتماعی با سِمیت آشنا می شود و در موقعیتی غیرمنتظره قرار می گیرد...
زلیخا بازگشته است: دیوانه و صریحتر از همیشه، و همچنان خودش را به انواع دردسرها میاندازد. زلیخا که در فیلم اول به دنبال عشق بود، اکنون در دنباله فیلم به دنبال حرفه است؛ چرا که آرزوی آشپز شدن دارد و در یک رستوران مجلل مشغول به کار میشود. آیا بالاخره رویاهای زلیخا به حقیقت میپیوندد، یا دنیای واقعی قلبش را میشکند و او را ناامید میکند؟
داستان فیلم در عصر حاضر و در هامبورگ آلمان اتفاق می افتد. مردی اسرارآمیز و فراری و شکنجه شده تا حد مرگ با ملیت نیمه چچنی نیمه روسی، به شهر هامبورگ می آید و ناامیدانه در جستجوی کمک و بازیابی ثروت پدر روسی اش است. هیچ چیز در مورد این مرد جوان درست به نظر نمی رسد و کسی نمی داند که او دزد است یا قربانی و در اصل چه هدفی دارد؟ زن انگلیسی جوانی که بانکدار خصوصی و وکیل است، مصمم می شود تا از حقوق او دفاع کند. در همین حین، این دو تحت نظر رئیس یک واحد جاسوسی آلمانی (با بازی هافمن) هستند که در تلاش است تا قطعات پازل را کنار هم بگذارد ولی زمان زیادی در اختیار ندارد...
جمال، یک آرایشگر ساکن شهر آخیسار، با مشکلی غیرمنتظره روبهرو میشود. در این شهر کوچک، جایی که همه یکدیگر را میشناسند، افراد دارای قدرتهای عجیبی هستند.
“امی” زنی جوان و ترک تبار است که تلاش می کند برخلاف نظر خانواده ای زندگی مستقل در آلمان داشته باشد.تلاش او موجب آغاز موقعیتی می شود که زندگی اش را تهدید می کند….
در اولین روز ماه رمضان، حسن به ایستگاه قطاری در وسط بیابان آناتولی میرسد. او همسر جوان و دختر کوچکش را همراه خود دارد. او شنیده است که جامعه کوچک اطراف این ایستگاه به یک امام نیاز دارد تا در ماه رمضان نماز را رهبری کند و به کودکان قرآن بیاموزد.
پس از به قتل رسانده معشوق خواهر متاهلش، "یوسف" خواهرش را طوری مجروح می کند که او توانایی حرف زدن را از دست می دهد. پس از تحمل ده سال زندان او به دنبال خواهر لال خود می گردد که اکنون همسری دارد که او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. او به یک مسافرخانه رفته و با "بکیر" دوست می شود اما...
فریت پسر خانواده ای ثروتمند و سنتی است که هیچ تعهدی جز مهمانی ندارد. در حالی که زهرا زن جوانی است که دانشگاه را رها کرده و در یک شیرینی فروشی کار می کند. هنگامی که او به دانشگاه باز می گردد، هر دو باهم آشنا می شوند و ...
آدم پسر یک کشیک کاتولیک از ایرلنده و حوا دختر یک خانواده مسلمان و مذهبیه. آدم و حوا که میشه گفت دنیاشون با هم فرق داره، عاشق هم میشن و تمام تلاششونو میکنن تا خانواده ها رو راضی به ازدواج کنن.