اوما موسومه، موجوداتی هستند که برای دویدن متولد شدهاند. آنها با نامهایی که از جهانهای دیگر آمدهاند، پا به عرصه وجود گذاشتهاند؛ نامهایی که گاه دارای پیشینههای شگفتانگیز و گاه دارای تاریخهای پر افتخار هستند. این موجودات، ارواح نهفته در این نامها را به ارث میبرند و به سوی هدفی که از دیدگان ما پنهان است، میدوند.
ملفیئرا، بانویی اشرافی با ذائقهای خاص، عاشق پختوپز با گوشت هیولاهاست. در کنار دوک گالبرِیث، جنگجویی مرموز و قدرتمند، سفری پر از طعم، هیجان و عشق را آغاز میکند. این انیمه ترکیبی از فانتزی، آشپزی و رومنس است که با طراحی بصری چشمنواز و شخصیتهای منحصربهفرد، تجربهای متفاوت ارائه میدهد.
مونیکا اورت، جادوگر خاموش، تنها متخصص جادوی بیصدا در جهان است، یک قهرمان واقعی که به تنهایی اژدهای سیاه افسانهای را دفع کرد. با این حال، این اعجوبه جوان در واقع... فوقالعاده خجالتی است! بله، معلوم میشود که او جادوی بیصدا را فقط برای جلوگیری از صحبت در ملاء عام آموخته است. هفت حکیم بیخبر از این موضوع، او را در یک مأموریت فوق سری برای محافظت از شاهزاده دوم قرار دادهاند. آیا مونیکا میتواند در حالی که با تعاملات اجتماعی و شیاطینی که این شاهزاده جوان را هدف قرار میدهند، دست و پنجه نرم میکند، خونسردی خود را حفظ کند؟
«میخوام تو دبیرستان غوغا کنم!» رناکو آمائوری (Renako Amaori) که راهنمایی رو تنها بوده، حالا میخواد تنهایی رو بیخیال شه و تو دبیرستان یه شروع باحال داشته باشه. قیافه جدید؟ داره. نگاه جدید؟ یه کم. ولی ادای آدمای پررو و برونگرا رو درآوردن خیلی رو مخه... مخصوصاً وقتی تو وجودت یه درونگرای حسابی هستی و فقط داری نقش بازی میکنی. بعد یه سری دختر میریزن تو زندگیش و همهچیزو زیر و رو میکنن: مای اودوکا (Mai Ouduka) – یه سوپرمدل که انگار از مجله دراومده، آجیسای سنا (Ajisai Sena) – یه دختر مهربون و آروم، ساتسوکی کوتو (Satsuki Koto) – یه قشنگهی سرد و یخی، کاهو کویاناگی (Kaho Koyanagi) – یه دیوونهی بامزه که همهچیزو به هم میریزه. رناکو هر روز داره خودشو جر میده که به زندگی دبیرستانی رویاییش برسه. ولی یهو یکی میگه: «فکر کنم عاشقتم.» «چی؟! مگه قرار نبود فقط رفیق باشیم؟» رفیق جونجونی؟ دوستدختر؟ این دخترا تو یه دنیای پر از احساسات قاطیپاتی گیر کردن، میخندن، اشک میریزن و بازم ادامه میدن. یه کمدی عاشقانهی باحال و پرهیجان از زندگی دخترای دبیرستانی – خودتو برای این شلوغی آماده کن!
سوفیا ریلر، یک نجیب ترسو، نعمت خدای گوریل را انتخاب کرد - قدرت رزمی نهایی. اکنون رویای او برای یک زندگی دانشجویی صلح آمیز از بین رفته است زیرا شوالیه های سلطنتی قدرت بی نظیر او را به خدمت می گیرند. سوفیا با شعبده بازی، زندگی شوالیهها و قدرت فوقالعادهاش، به سختی میآموزد که قدرت گوریل چندان ساده نیست.
این دختر جوان از همه آن قهرمان های خوشگل دو کفش متنفر است. بنابراین، وقتی او به عنوان آلیسیا، شرور در سیمکارت دوستیابی فانتزی مورد علاقهاش، تناسخ پیدا میکند، مانند یک رویا است که به حقیقت پیوسته است! فقط یک مشکل وجود دارد: هر چه او بیشتر تلاش می کند شرور باشد، به نظر می رسد که شاهزاده بیشتر عاشق او می شود. آلیشیا اگر بخواهد به بزرگترین شرور جهان تبدیل شود، باید سختتر کار کند.
خدایان برتر که وقت آزاد زیادی داشتند، بازی های مغزی نهایی "بازی خدایان" را خلق کردند. الهه سابق لچه از خواب طولانی بیدار شد و به جهان اعلام کرد: "کسی را که در این دوره بهترین بازی ها است را بیرون بیاورید!" فی نامزد معرفی بشریت به عنوان "بهترین تازه کار در سال های اخیر" شده است. «بازی خدایان» که قرار است بین این دو آغاز شود ممکن است کمی بیش از حد دشوار باشد، زیرا هنوز در طول تاریخ بشر پیروز نشده است، زیرا خدایان دمدمی مزاج، بسیار نامعقول و گاهی کاملاً غیرقابل درک هستند. با این حال، با توجه به ماهیت بازی ها، گذراندن اوقات خوش و با تمام وجود بازی کردن، ضایع است! نبردهای مغزی نهایی یک پسر گیمر نابغه، یک الهه سابق و دوستان آغاز می شود!
پرسیوال، پسری مهربان، پس از مرگ پدربزرگش توسط یک شوالیه مرموز، سفری بزرگ را در جستجوی حقیقت آغاز می کند. او در این سفر با چالش های زیادی روبرو می شود، اما با پشتکار و شجاعت خود، به دنبال حقیقت می رود.
سنت سیسیلیا، بانوی مقدس شهر، زنی ظریف و باوقار است که مورد علاقه مردم است. او دانش خود را با همه به اشتراک می گذارد، اما وقتی تنها می ماند، کاملاً ناامید می شود. تنها کشیش لورنزو است که می تواند او را آرام کند و به او کمک کند تا وظایفش را انجام دهد.