Erin Nicole Lundquist

تیم والیبال دبیرستان کاراسونو، علی‌رغم حضور رقبای سرسخت در تورنمنت هاروتاکا، با موفقیت از مرحله مقدماتی این مسابقات در استان میاگی گذر کرد و به دور سوم راه یافت.

نینا هرگز تصور نمی کرد که در مرکز یک فریب سلطنتی قرار گیرد. او به عنوان یک یتیم در شهر قلعه فورتنا شروع سختی در زندگی داشته است. اما زمانی که شاهزاده آزور متوجه شد که چشمان آبی عمیق او شبیه چشمان پرنسس فقید علیشاه است، دستور می دهد که او جای او را بگیرد و با شاهزاده گالگادا ازدواج کند. با وجود این سرنوشت نامشخص، او از دانستن اینکه بالاخره کسی به او نیاز دارد خوشحال می شود.

جو-کیونگ لیم در دوران نوجوانی خود به دلیل ظاهر نازیبا مورد بی‌مهری خانواده و آزار همکلاسی‌هایش قرار می‌گرفت. او با تماشای بی‌وقفه ویدیوهای آموزشی در اینترنت، مهارت‌های آرایشی خود را افزایش داد. تغییر شگفت‌انگیز ظاهر او با آرایش، به سرعت او را به شهرت رساند و مردم از زیبایی جدیدش شگفت‌زده شدند. جوکیونگ در جامعه‌ای که ظاهر فیزیکی افراد بسیار اهمیت دارد، با دو پسر محبوب و جذاب، لی سو-هو و هان سو-جون، آشنا می‌شود و روابط پیچیده‌ای را با آن‌ها برقرار می‌کند. او در طول دوران دبیرستان و دانشگاه خود، با چالش‌های مختلفی مانند حفظ راز ظاهر واقعی خود، تقویت عزت نفس، مسائل عاشقانه و تصمیم‌گیری‌های شغلی روبرو می‌شود.

Belle Lablac واقعاً به عنوان تنها انسان در دنیای پر از حیوانات انسان نما نمی گنجد. بدون دندان نیش، بدون خز، بدون فلس، بدون پنجه. بل که تنها و مشتاق است بفهمد از کجا آمده است، برای یافتن پاسخی برای سؤالات قلبش سفر می کند. او که چیزی جز شمشیر غول پیکر خود، راندینگ حمل نمی کند، با دنیایی از احتمالات و دام ها به امید کشف حقیقت روبرو می شود.

آئواشی ری، یک کارمند اداری معمولی، در اثر کار زیاد می میرد و دوباره متولد می شود. او در دنیای بازی otome مورد علاقه خود، انقلاب، به عنوان ری تاکر، قهرمان بازی، ظاهر می شود ری علاقه ای به سه مسیر عاشقانه اصلی بازی با شاهزادگان پادشاهی باوئر ندارد. او قلب خود را بر روی کلیر فرانسوا، آنتاگونیست اصلی بازی، می گذارد. با استفاده از دانش خود از وقایع بازی که هنوز اتفاق نیفتاده است، ری سعی می کند به کلیر پایان خوشی بدهد.

سنت سیسیلیا، بانوی مقدس شهر، زنی ظریف و باوقار است که مورد علاقه مردم است. او دانش خود را با همه به اشتراک می گذارد، اما وقتی تنها می ماند، کاملاً ناامید می شود. تنها کشیش لورنزو است که می تواند او را آرام کند و به او کمک کند تا وظایفش را انجام دهد.