داستان واقعی درباره بزرگترین کارخانه کشتیسازی رومانی در دهه ۷۰ میلادی. راز مونتاژ پروانه غولپیکر سرانجام به دست مردی جسور فاش شد: خود مدیر کارخانه کشتیسازی.
Caragea Voda برای اینکه جواهرات مورد نظر خود را به دخترش، خانم رالو بدهد، یک کارخانه آبجوسازی جدید تأسیس می کند. آنگل ساپتکای بدنام، کاپیتان گروهی از قانون شکنان، در دفاع از دهقانان سربار می ایستد...
در یکی از بنادر کوچک دانوب، دو زن به طور مخفیانه سوار بر کشتی اتریشی میشوند: هاریکلئا که پس از مرگ شوهر و پسرش، میخواهد با ثروت هنگفتی که از ثروتمندان غارت کرده به استانبول برسد و تاج و تخت را بازپس گیرد.
در قرن نوزدهم، گروههای جنگی ترکهای عثمانی در والاچیا از آن سوی رودخانه دانوب به والاشی حمله کردند، در حالی که حاکمان فاناریوت والاچیا با آنها مخالفت نمیکردند...
در طول قرن هجدهم در کوههای والاچیا، گروهی از قانون شکنان قصد تضعیف حکومت فاناریوتها و عثمانیها را داشتند. دو برادر ناتنی، ساربو و امزا، با روابط پیچیده و خشونت آمیز خود رهبری این گروه را بر عهده دارند...