ناتان در پی یک تصادف رانندگی جان خود را از دست میدهد و به اعماق جهنم سقوط میکند. او در این دنیای تاریکی و وحشت، شاهد درد و رنج جانفرسای ارواح عذابدیده خواهد بود و خود نیز طعم گزندهی این عذابها را خواهد چشید.
سیمون، کارگر ۳۰ سالهای است که در یک مزرعهی ویران در حومهی فرانسه زندگی میکند. او وقت خود را صرف مراقبت از خواهرش استل میکند که در نتیجهی یک بازی کودکانه به شدت معلول شده است. سیمون از گناه و افسردگی رنج میبرد. اما او راه خروجی میبیند و به نیروهای فرازمینی به عنوان وسیلهای برای آزاد کردن خود و خواهرش از زندان بدنشان اعتماد میکند...