متیو در پاریس زندگی میکند و آلیس در یک شهر ساحلی کوچک. آنها رابطهای کوتاه با یکدیگر دارند و سپس هر کدام مسیر خود را دنبال میکنند. متیو برای رهایی از غم و اندوه خود به یک مرکز آب درمانی میرود و در آنجا به طور اتفاقی آلیس را دوباره میبیند.
ناتان در پی یک تصادف رانندگی جان خود را از دست میدهد و به اعماق جهنم سقوط میکند. او در این دنیای تاریکی و وحشت، شاهد درد و رنج جانفرسای ارواح عذابدیده خواهد بود و خود نیز طعم گزندهی این عذابها را خواهد چشید.
ویکی با مادرش جوآن و پدرش جیمی زندگی می کند، مردی که در تلاش برای یافتن جای خود است. خاله ویکی، جولیا، پس از آزادی از زندان، حضورش گذشته را به شیوه ای خشونت آمیز و جادویی بازمی گرداند...
"گیوم کانی" توسط یک ستاره جوان مورد تخریب قرار میگیرد، وی ادعا می کند که گیوم دیگر قادر به نواختن موسیقی راک اند رول نمی باشد ، ولی گیوم برای اثبات هنرش به پیش دوسـت دخترش رفته و از او کمک میگیرد...
گروهی از فیلمسازان پرشور به اعماق تونل های اسرارآمیز زیرزمینی Banning می پردازند، جایی که شهر گمشده ای از آدم خواران، نیمه انسان و نیمه مارمولک ها را کشف می کنند.