ماسومبا و دخترش ماتی، که بردههای مزرعه اوژن لارسنه هستند، نقشهای جسورانه برای فرار از بردگی میکشند و در راه رسیدن به آزادی، با موانع متعددی روبرو میشوند.
ویکی با مادرش جوآن و پدرش جیمی زندگی می کند، مردی که در تلاش برای یافتن جای خود است. خاله ویکی، جولیا، پس از آزادی از زندان، حضورش گذشته را به شیوه ای خشونت آمیز و جادویی بازمی گرداند...