در یک حمله ناگهانی، دیوید ون د ستن نه ساله، پدر و خواهرش را در یک حمله توسط قاتلان برابانت از دست داد. پدربزرگ او، آلبرت، باید به او کمک کند تا زندگی جدیدی برای خود بسازد...
هکتور به مدت 35 سال در پرورشگاه بوده است، تا اینکه عمهاش الا و عمویش آشیئل او را بردند. آنها میخواهند او در نانوایی آنها کار کند. در خانهی جدیدش او همچنین به آموزش پسر آشیئل، یوس، که میخواهد قهرمان دوچرخهسواری شود، و به الا در مطالعهی نقشش در یک نمایش کمک میکند.