مردی، دوست دوران مدرسهاش را در یک موتورخانه وادار میکند تا جسد همسایه به قتل رسیدهاش را بسوزاند. دختری برای پیدا کردن مادر واقعی خود در بخش زایمان یک بیمارستان مشغول به کار میشود و سپس او را به قتل میرساند. کودکی، پیرمردی را که به خانوادهاش توهین کرده بود، مسموم میکند.
نادیا دختر روستایی به شهر نقل مکان می کند و در آپارتمان والیا خدمتکار می شود. والیا، که یکی از اعضای کمیته منطقه محلی است، نمی داند که نادیا عاشق شوهرش، زمین شناسی به نام ماکسیم، زمانی که او در سفر اخیر از روستای نادیا بازدید کرده بود، شده ...