اواسط دهه 1980 در پر جنایت ترین شهر استرالیا است. فقط یک نفر ترازوی عدالت را یکنواخت نگه می دارد. کارآگاه کابوی، ستوان جانگلز. پس از کشته شدن شریک زندگی او در یک تیراندازی آتشین، جانگلز برای انتقام از مرگ خود به ماموریتی با مواد منفجره و غرق در خون می رود. تلاش او برای انتقام گیری ناخواسته او را به دشمن یک رئیس جنایتکار مرموز تبدیل می کند که
دو نوجوان که آرزوی رفتن به سفر مدرسه را دارند، با مقدار زیادی ماریجوانا روبرو میشوند. آنها با راهنمایی یک برادر بزرگتر، در جنگ مواد مخدر به راه انداخته شده توسط مقامات گرفتار میشوند...