حدود ۲۰۹ سال پیش، ادگار آلن هو (Edgar Allan Hoe) سوگند یاد کرد که به ذات خود وفادار بماند و به محفلی با نام «تحلیلگران ادبی هرزه» پیوست. پس از گذراندن شبی آمیخته به هیاهو و ولنگاری غیرمنتظره، هو به این درک رسید که قلمهای پر (ابزار ادبی)، تنها چیزی نیستند که میتوانند محرک ذهن باشند.
یک فرد تنها، وسواسی و آدمکش، زنان یک شهر بزرگ را تعقیب میکند به این امید که بتواند عروسک زنده نهایی را که میتواند برای همیشه برای خودش نگه دارد، خلق کند.