جیک، نوکر جوانی، شیفتهی همسر کتکخوردهی اربابش میشود. او به فرار زن از چنگ شوهرِ ظالمش کمک میکند و اوضاع به هم میریزد و خونی و مالامال از خشونت میشود...
پوپوی، محافظ یک کازینو دار، پس از ارتکاب قتل، برای تأمین امنیت خود و همدستانش به پول هنگفتی نیاز پیدا میکند. در این شرایط بحرانی، هیچکس به دیگری اعتماد نمیکند.
هنگامی که اوکا به جزیره میرسد، جنی، دختری جوان از محله فقیرنشین، آرزو دارد که مانند او باشد. وقتی اوکا همه چیز را به او میآموزد، جنی متوجه میشود که طعم تلخ اشتباه خود را چشیده است.