خانه ي »کدارنات« (ساهني)، تاجر ثروتمند، بر اثر زلزله ويران مي شود. فرزندانش نيز هر کدام به جايي رفته اند. او درمي يابد پسر بزرگش، »راجا« (کمار)، به جرم قتل به 20 سال زندان محکوم شده است. »راوي« (دوت)، پسر دومش، وکيل شده و »ويجي« (کاپور)، پسر سوم، که جواني سخت کوش اما فقير است، از مادر بيمارش مراقبت مي کند...
این داستان درباره مردی فقیر است که به دلیل صداقتش مورد تحسین مردی ثروتمند قرار گرفته و استخدام میشود. اما او به زودی در پرونده قتل زنی مظنون میشود و حال باید بیگناهی خود را به اثبات برساند.