داستان درباره زنی به نام هانا است که پس از مرگ نامزدش درگیر احساس گناه شدیدی است. در همین حال، مردی به نام رن به او علاقهمند میشود و تلاش میکند تا به او کمک کند. داستان در ژاپن و ده سال پس از سونامی رخ میدهد و در آن به موضوعاتی مانند مرگ، عشق، گناه و امید پرداخته شده است.
یک کشتیگیر زیرزمینی که هویت واقعیاش را پنهان میکند، با محبوبیت زیادی روبرو میشود. او امیدوار است که این موفقیت بتواند رابطه او با پدرش را بهبود بخشد.
زنی که از درمان سرطان خود امتناع میکند، به همراه همسر و بهترین دوستش راهی سفری جادهای در تاسمانی میشود تا پیش از مرگ، لیست آرزوهای خود را تکمیل کند.