زندگی میسون بردلی زمانی به طور کامل بهم می ریزد که به طور غیرمنتظره سرپرستی فرزندان برادر مرحومش را برعهده می گیرد. این اتفاق درست بعد از آن رخ می دهد که او برای پیشرفت در حرفه وکالت، از نامزدی اش صرف نظر می کند.
سارا، با خاطرات کودکیاش در مزرعه خانوادگی، به این مکان بازمیگردد. او برای حفظ نانوایی قدیمی، که یادآور روزهای خوش گذشته است، تلاش میکند. دین، جوانی مهربان و کمککار، در این مسیر همراه او میشود و به سارا امید میدهد.