در پی یک سوءتفاهم، پلوپ به پادشاهی میرسد و اطرافیانش به قصر نقل مکان میکنند. او در حال آموزش برای پادشاهی است اما نگران سرنوشت وارث حقیقی تاج و تخت است.
لوی یک سبد پیدا میکند که داخلش یک بچه دلقک است. او واقعاً میخواهد از آن بچه مراقبت کند. به خاطر یک سوءتفاهم، او فکر میکند که پلوپ بچه را دوست ندارد، برای همین آن را مخفی نگه میدارد. اما کلوس و کوئبل راز او را میفهمند.
در یک روز سرد، پلوپ و دوستانش به دیدار پنگوئنی به نام پینکی میروند که از دست یک زن شرور که میخواهد سوپ پنگوئن بپزد، گریخته است. کوتولهها برای نجات سایر پنگوئنها به قطب جنوب سفر میکنند.