در پی یک سوءتفاهم، پلوپ به پادشاهی میرسد و اطرافیانش به قصر نقل مکان میکنند. او در حال آموزش برای پادشاهی است اما نگران سرنوشت وارث حقیقی تاج و تخت است.
لوی یک سبد پیدا میکند که داخلش یک بچه دلقک است. او واقعاً میخواهد از آن بچه مراقبت کند. به خاطر یک سوءتفاهم، او فکر میکند که پلوپ بچه را دوست ندارد، برای همین آن را مخفی نگه میدارد. اما کلوس و کوئبل راز او را میفهمند.
در یک روز سرد، پلوپ و دوستانش به دیدار پنگوئنی به نام پینکی میروند که از دست یک زن شرور که میخواهد سوپ پنگوئن بپزد، گریخته است. کوتولهها برای نجات سایر پنگوئنها به قطب جنوب سفر میکنند.
هکتور به مدت 35 سال در پرورشگاه بوده است، تا اینکه عمهاش الا و عمویش آشیئل او را بردند. آنها میخواهند او در نانوایی آنها کار کند. در خانهی جدیدش او همچنین به آموزش پسر آشیئل، یوس، که میخواهد قهرمان دوچرخهسواری شود، و به الا در مطالعهی نقشش در یک نمایش کمک میکند.
زندگی هری واس سه روز محوری را در بر میگیرد: جوانی بیدغدغه، فارغالتحصیلی از دبیرستان و میانسالی تنها، که لحظات زودگذر زندگی و رویاهای تحققنیافته را بررسی میکند.