نیفر روژیه، پیانیست 23 ساله و ماهر، راز وحشتناکی را از دوران کودکی خود با خود حمل میکند. زمانی که او در مسابقه مشهور ملکه الیزابت شرکت میکند، این راز دوباره برملا میشود...
کمدین اهل بلژیک با وجود خستگی مفرط، ناچار است در تور آتی خود روی صحنه برود. در این میان، رالف به انسانی پُر از شک و دودلی تبدیل میشود و در مورد ارزش و اهمیت زندگی به تردید میافتد.
رابطه دوستانه عجیب و فوق العاده ای مابین یک تاجر و پسری مبتلا به سندرم داون شکل میگیرد. در ابتدا "هری" که فروشنده ای مشغول است اما زندگی اجتماعی مزخرفی دارد در تلاش است که پسر را از خود دور کند اما هرچه میگذرد و او را بیشتر میشناسد رابطه ی بهتری با او برقرار میکند.
یک جوان پس از مرگ پدر و مادر به شدت مذهبیش، در جنگل گم می شود. یک راننده کامیون به نام "جود"، نجاتش می دهد، که فقط یک کتاب مقدس دارد. "جود" وی را به خانه "کالی" و "کلی" که در جنگل زندگی می کنند، می رساند ....
همه «توما»ی جوان (گوده) را «توتو» صدا می زنند. «توتو» معتقد است که به هنگام تولد با پسر همسایه، «آلفرد» ـ که در همان روز و در همان بیمارستان به دنیا آمده ـ عوض شده است و تمام اتفاقات ناخوش آیند زندگی اش ـ از جمله علاقه اش به خواهرش، «آلیس» (بلانک) و مرگ ناگهانی پدرش ـ از همین اشتباه سرچشمه گرفته اند.
هکتور به مدت 35 سال در پرورشگاه بوده است، تا اینکه عمهاش الا و عمویش آشیئل او را بردند. آنها میخواهند او در نانوایی آنها کار کند. در خانهی جدیدش او همچنین به آموزش پسر آشیئل، یوس، که میخواهد قهرمان دوچرخهسواری شود، و به الا در مطالعهی نقشش در یک نمایش کمک میکند.
زندگی هری واس سه روز محوری را در بر میگیرد: جوانی بیدغدغه، فارغالتحصیلی از دبیرستان و میانسالی تنها، که لحظات زودگذر زندگی و رویاهای تحققنیافته را بررسی میکند.
یک مزرعه منزوی پس از یک سرقت مسلحانه توسط جنایتکاران جیم و چارلی به عنوان مخفیگاه انتخاب می شود. خانواده دلی تحت سلطه وحشیانه جیم مجبور به پذیرش وضعیت می شوند...