طی یک حادثه رانندگی در شهر پکن، شوهرِ "یو میائو" به دوست دختر یک مرد جوان شلیک میکند و همین اتفاق جرقهی شروع جدالی تمام عیار میان این دو غریبه را روشن میکند...
اقای شش متعلق به نسل قدیمی مافیاست – پایبند به اصول , احترام و مبارزه تن به تن دو مرد با چاقو . پسر عجیبش بابی متعلق به نسل جدیدی است – ماشبنهایسریع , کلوبها و نادیده گرفتن عواقب کارها .وقتی بابی توسط یک گروه پانک بخاطر اسیب رساندن به ماشینشان گروگان گرفته میشود , اقای شش اون رو ازاد میکنه و سعی میکنه روابطشون رو دوباره بسازه .بدون اینکه به بدتر شدن وضعیت قلبش توجه کند .اما وقتی که رهبر یک گروه قوی و معروف از گانگسترها برای انتقام بابی را انقدر کتک میزنند تا به کما میرود , اقای شش تصمیم میگیرد که رفقای قدیمیش را جمع کند تا اخرین نبردش را انجام دهد .
در این داستان عاشقانه، آنتونی با یک حرکت بزرگ روبرو می شود. او در پی کسب مدرک تجاری معتبر ، خانه خود را به مقصد استرالیا ترک می کند. او نه تنها خانواده اش ، بلکه عشق زندگی اش ، یینگ را نیز ترک می کند. با بزرگ شدن آنتونی ، با پیدا کردن عشق ها و سرگرمی های جدید ، او در حال خداحافظی با تنها زنی است که واقعاً دوست داشته است...