کفاش فقیری به نام ویلهلم وویگت با خرید و پوشیدن لباس یک افسر پروسی، در اقدامی جسورانه به شهر کوپنیک رفت و با فریب گروهی از سربازان، کنترل تالار شهر را به دست گرفت. او شهردار و خزانه دار را دستگیر و پولهای بانک را مصادره کرد.
امانوئل راث مردی تنها و سالخورده، پروفسور دانشگاه شهر است. وقتی او متوجه می شود برخی از شاگردانش به باری می روند تا "لولالولا" را ببینند،او تصمیم می گیرد با آنها روبرو شود. اما او به "لولا" علاقه مند می شود و...