در ادامه قسمت های قبلی این بار رجب ایودیک مربی گری تیم بچه های محله را که در تنها زمین خاکی خالی محله که خود رجب هم از کودکی در آنجا فوتبال بازی می کرد را به عهده گرفته است. در همین حال او در می یابد که این زمین قرار است به یک پیمان کار فروخته شود...
رای اینکه تاریک اهل سیواس و مونیکای اهل لتونی بتونن در یک کشور کار بکنن فورا باید ازدواج کنن. فقط برای بابای داماد اسماعیل واجبه که یه عروسی بی حرف و حدیث برپا کنه . تو شهر سیواس شرایط برپایی عروسی سخته و امکانات اسماعیل هم کمه ولی چه نیازی به غمه . کل شهر دست به کار میشن برای او . . .
داستان فیلم در مورد مردی بنام «رجب» است که سعی دارد دختری را که در دوران کودکی دوستش داشته را تحت تاثیر قرار دهد. گرچه ممکن است داستان این فیلم عاشقانه بنظر برسد، اما عاشقانه نیست...