در ادامه قسمت های قبلی این بار رجب ایودیک مربی گری تیم بچه های محله را که در تنها زمین خاکی خالی محله که خود رجب هم از کودکی در آنجا فوتبال بازی می کرد را به عهده گرفته است. در همین حال او در می یابد که این زمین قرار است به یک پیمان کار فروخته شود...
داندیك، جوان یتیمی است که پس از فراز و نشیبهای فراوان، به دنبال عشق زندگیاش میگردد. او با مشکلات زیادی روبرو میشود، اما با طنز و اراده قوی خود، به مبارزه ادامه میدهد. این داستان، روایت تلاشهای داندیك برای رسیدن به خوشبختی و غلبه بر موانع زندگی است.