سوسن به حرف های خانواده اش گوش نمیکنه و با پشت کردن به اونا با یوسف ازدواج میکنه . فقط هیچ چیز طبق آرزوهایی که داشت پیش نمیره . سوسن دختر یک خانواده متلاشی شده است . پدرش بعد از نقل مکان به ازمیر خونه رو ترک میکنه ، برادر بزرگترش زاهد هم به خونه سر نمیزنه . به خاطر همین مشکلات سوسن برای شروع یک زندگی جدید راهش رو با عشق دوران بچگیش ، یوسف یکی میکنه . با گذشت زمان و بیشتر شدن مسئولیت ها با یوسف در ادامه دادن زندگی مشترک به مشکلات جدی میخورن و …
مادری سالخورده به همراه دختر میانسالش از فلسطین به استانبول ترکیه میرود تا با برخی از اقوام خود ملاقات کند. این داستان و سایر داستان های کوتاه سرنخی از شهر استانبول به ما می دهد.
ماهسون یک پیک موتوری در استانبول است. او در حالی که به دنبال راهی برای خروج از زندگی پر از بدهی خود است، به طور تصادفی "بزرگترین" استعداد خود را کشف میکند و تصمیم میگیرد ژیگولو شود. مدیر او دوستش لیلا خواهد بود که یک مدیر تبلیغاتی شکست خورده است.