«میک تراویس» (مکداول)، کارآموز فروشندگی در یک کمپانی قهوه، راهوچاه حرفهاش را میآموزد و پلههای ترقی را طی میکند. اما بهزودی متهم به جاسوسی میشود و پس از فرار، در راه سرنوشت خود، هر از گاهی به کاری روی میآورد و پستی و بلندیهای بسیاری را پشتسر میگذارد. سرانجام تصممی میگیرد ستاره سینما بشود، اما وقتی در حین امتحان بازیگری، میخواهند لبخند بزند، میبیند که دلیلی برای لبخند زدن ندارد، داستان نیز آرامآرام به انتهای خود نزدیک میشود…
ترم جديد يک دبيرستان شبانه روزي خصوصي، جايي در قلب انگلستان، آغاز مي شود. پسرها در خوابگاه مستقر مي شوند. مدير دبيرستان، «آقاي کمپ» (لو) معلم جديدي را معرفي مي کند و ظاهرا همه چيز روال عادي خود را پيدا مي کند...