در يکي از جاده هاي بياباني نيومکزيکو «جف تيلر» (راسل) مشغول تعمير جيپ خود است که يک راننده ي ظاهرا دل سوز کاميون سر مي رسد و همسر «جف»، «ايمي» (کويينلن) را با خود مي برد تا از رستوراني که در نزديکي آن جاست تلفن کند و کمک بخواهد. کمي بعد «جف» خودش اتومبيل را به کار مي اندازد. اما وقتي به رستوران مي رسد اثري از «ايمي» در آن جا پيدا نمي کند...
روسيه، سال 1885. خانواده ي موش «ماوسکوويتس» که مورد تهديد گربه هاي قزاق هستند به هامبورگ مي روند و از آن جا سوار يک کشتي به مقصد «دنياي نو» مي شوند. اما در آمريکا نيز آن ها با مشکلات بسياري روبه رو هستند...