قسمت دوم فیلم “جک ریچر”، چند سال بعد از اتفاقات قسمت اول رخ می دهد. “جک ریچر” بار دیگر به فعالیت های گذشته خود باز می گردد تا علت متهم شدنش که مربوط به یک پرونده ی جنایی می باشد را در یابد. اما …
فیلم دوبله فارسی کامل و بدون حذفیات «جک ریچر 2 :هرگز برنگرد»
دوبله شده توسط موسسه داخلی معتبر و حرفه ای //مدیر دوبلاژ: رضا آفتابی
گویندگان : منوچهر والی زاده، فریبا رمضان پور، تورج مهرزادیان، غلامرضا صادقی، رضا آفتابی و شایان شامبیاتی و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
BluRay 2160p 4K
حجم :
5.4 گیگابایت
انکودر:
YIFY
اولین قسمت از فیلم « جک ریچر » در سال 2012 براساس سری داستانهایی به همین نام نوشته آقای لی چایلد ساخته شد که برخلاف انتظارات نتوانست به فروش قانع کننده ای در آمریکا دست پیدا کند و چه بسا اگر فروش جهانی نبود، هرگز فکر ساخت یک دنباله برای این اثر به ذهن سازندگانش خطور نمی کرد. « جک ریچر : هرگز بازنگرد » که دوم فیلم سینمایی از این سری داستانهاست، وقایع کتاب هجدهم « جک ریچر » را بازگو می کند.
در این قسمت جک ریچر ( تام کروز ) متوجه می شود که دوست قدیمی اش سوزان ( کوبی اسمالدرز ) متهم به جاسوسی شده و در واقع برای او پاپوشی دوخته شده است. از این رو برای پی بردن حقیقت، پس از یافتن سوزان با او همراه شده و متوجه می شود که هم او و هم سوزان در یک توطئه پیچیده گرفتار شده اند که دامنه آن از افغانستان تا نیو اورلئان کشیده شده و...
قسمت دوم « جک ریچر » صحنه های تعقیب و گریز فراوانی دارد که لازمه یک اثر اکشن است و حضور تام کروز نیز یک وزنه سنگین برای بهبود کیفیت صحنه های اکشن فیلم بوده است. اما مشکل اساسی که « هرگز بازنگرد » از آن رنج می برد فقدان فیلمنامه ای است که بتواند حداقل دلایل منطقی برای بروز درگیری های فیلم را توجیه نماید تا تماشاگر دچار ابهام نگردد.
مبنای داستان «جک ریچر : هرگز بازنگرد » بر مبنای یک توطئه می چرخد که گریبانگیر جک و همراهش سوزان شده است. یعنی جایی که مخاطب می بایست با قهرمان داستانش همراه شود تا بتواند رازهای پشت پرده را برملا نماید و دنیایی را از دردسر نجات دهد. اما فیلم خیلی زود بی آنکه بخواهد گره ای در فیلمنامه ایجاد کند، عامل اصلی خرابکاری و در واقع شخصیت منفی داستان را معرفی می کند تا بدین شکل تماشای باقی داستان روندی " موش و گربه وار " به خود بگیرد. این اتفاق باعث شده تا هیجان تماشای داستان تا حد زیادی کاهش پیدا کند و تنها امید مخاطب به لحظات اکشن فیلم باشد تا بتواند فیلم را از بی رمقی خارج نماید.
در بخش هایی از فیلم علاوه بر سوزان که همراه کروز است و ما تا حدودی به درک داستان و وضعیت کلی او پی می بریم، شاهد یک خرده داستان تکراری و عجیب و غریب نیز هستیم که طی آن دخترکی 15 ساله ادعا می کند که جک پدرش است و همین جمله کافی است تا کل بهانه فیلم برای درگیری ریچر با دشمنانش مهیا شود. این خرده داستان تا به امروز بارها و بارها در اکشن های رده ب به کار گرفته شده و مشاهده مجددش در « جک ریچر : هرگز بازنگرد » اعصاب پولادین می خواهد.
در بخش اکشن هم اگرچه حضور تام کروز مانند همیشه نکته مثبتی برای آثار اکشن محسوب می شود اما او هم در مقایسه با قسمت اول، کمتر تن به خطر می دهد و در مجموع طراحی صحنه های اکشن فیلم چندان بدیع و جذاب نیستند. تماشاگری که پیش از این بارها کروز را در مقام یک ناجی در سری فیلمهای « ماموریت غیرممکن » مشاهده کرده، انتظار دارد که « جک ریچر » به چیزی بیشتر یا حداقل متفاوت از « ماموریت غیرممکن » دست یابد اما فیلم انتظارات او را برآورده نمی کند تا حتی تعقیب و گریز ها و مبارزات تن به تن یک سر و گردن از اکشن های " تام کروزی " عقب تر باشد.
باب اینحال در میان انبوه ضعف هایی که قسمت دوم « جک ریچر » همانند قسمت نخست دارد، کماکان بزرگترین ویژگی فیلم حضور بازیگری است که ظاهراً در دهه ی پنجم زندگی اش هم خیال بازنشستگی ندارد و به راحتی می تواند هر تماشاگری را به خود جذب نماید. تام کروز خستگی ناپذیر کماکان بهترین دلیل برای تماشای « جک ریچر » بی رمقی است که اینبار خیلی زود تکلیف تماشاگر با انتهای داستان مشخص می شود. کوبی اسمالدرز هم که در این قسمت یار و یاور کروز شده، حداقل در کنار وی قابل قبول به نظر می رسد و این نظریه را تقویت می نماید که باید شکل و شمایل رابین شرباتسکی را کم کم از خاطر ببریم.
« جک ریچر : هرگز بازنگرد » دنباله ای ضعیف بر اثری است که حتی قسمت اول آن هم خیلی فراتر از یک اکشن ساده و بی حال نمی رفت. ساخت قسمت سوم از سری داستانهای « جک ریچر » مستقیماً به فروش این قسمت بستگی دارد و اگر موفقیتی حاصل شود، قطعاً سازندگان به سراغ ساخت یک فیلم دیگر براساس یکی از 20 جلد کتاب آقای لی چایلد ( تا به امروز ) خواهند رفت اما تا آن زمان، می توان امید داشت که سازندگان جک ریچر تصمیمی در راستای نام قسمت دوم برای این شخصیت اتخاذ نمایند و هرگز او را بازنگردانند.
اولین قسمت از فیلم « جک ریچر » در سال 2012 براساس سری داستانهایی به همین نام نوشته آقای لی چایلد ساخته شد که برخلاف انتظارات نتوانست به فروش قانع کننده ای در آمریکا دست پیدا کند و چه بسا اگر فروش جهانی نبود، هرگز فکر ساخت یک دنباله برای این اثر به ذهن سازندگانش خطور نمی کرد. « جک ریچر : هرگز بازنگرد » که دوم فیلم سینمایی از این سری داستانهاست، وقایع کتاب هجدهم « جک ریچر » را بازگو می کند.
در این قسمت جک ریچر ( تام کروز ) متوجه می شود که دوست قدیمی اش سوزان ( کوبی اسمالدرز ) متهم به جاسوسی شده و در واقع برای او پاپوشی دوخته شده است. از این رو برای پی بردن حقیقت، پس از یافتن سوزان با او همراه شده و متوجه می شود که هم او و هم سوزان در یک توطئه پیچیده گرفتار شده اند که دامنه آن از افغانستان تا نیو اورلئان کشیده شده و...
قسمت دوم « جک ریچر » صحنه های تعقیب و گریز فراوانی دارد که لازمه یک اثر اکشن است و حضور تام کروز نیز یک وزنه سنگین برای بهبود کیفیت صحنه های اکشن فیلم بوده است. اما مشکل اساسی که « هرگز بازنگرد » از آن رنج می برد فقدان فیلمنامه ای است که بتواند حداقل دلایل منطقی برای بروز درگیری های فیلم را توجیه نماید تا تماشاگر دچار ابهام نگردد.
مبنای داستان «جک ریچر : هرگز بازنگرد » بر مبنای یک توطئه می چرخد که گریبانگیر جک و همراهش سوزان شده است. یعنی جایی که مخاطب می بایست با قهرمان داستانش همراه شود تا بتواند رازهای پشت پرده را برملا نماید و دنیایی را از دردسر نجات دهد. اما فیلم خیلی زود بی آنکه بخواهد گره ای در فیلمنامه ایجاد کند، عامل اصلی خرابکاری و در واقع شخصیت منفی داستان را معرفی می کند تا بدین شکل تماشای باقی داستان روندی " موش و گربه وار " به خود بگیرد. این اتفاق باعث شده تا هیجان تماشای داستان تا حد زیادی کاهش پیدا کند و تنها امید مخاطب به لحظات اکشن فیلم باشد تا بتواند فیلم را از بی رمقی خارج نماید.
در بخش هایی از فیلم علاوه بر سوزان که همراه کروز است و ما تا حدودی به درک داستان و وضعیت کلی او پی می بریم، شاهد یک خرده داستان تکراری و عجیب و غریب نیز هستیم که طی آن دخترکی 15 ساله ادعا می کند که جک پدرش است و همین جمله کافی است تا کل بهانه فیلم برای درگیری ریچر با دشمنانش مهیا شود. این خرده داستان تا به امروز بارها و بارها در اکشن های رده ب به کار گرفته شده و مشاهده مجددش در « جک ریچر : هرگز بازنگرد » اعصاب پولادین می خواهد.
در بخش اکشن هم اگرچه حضور تام کروز مانند همیشه نکته مثبتی برای آثار اکشن محسوب می شود اما او هم در مقایسه با قسمت اول، کمتر تن به خطر می دهد و در مجموع طراحی صحنه های اکشن فیلم چندان بدیع و جذاب نیستند. تماشاگری که پیش از این بارها کروز را در مقام یک ناجی در سری فیلمهای « ماموریت غیرممکن » مشاهده کرده، انتظار دارد که « جک ریچر » به چیزی بیشتر یا حداقل متفاوت از « ماموریت غیرممکن » دست یابد اما فیلم انتظارات او را برآورده نمی کند تا حتی تعقیب و گریز ها و مبارزات تن به تن یک سر و گردن از اکشن های " تام کروزی " عقب تر باشد.
باب اینحال در میان انبوه ضعف هایی که قسمت دوم « جک ریچر » همانند قسمت نخست دارد، کماکان بزرگترین ویژگی فیلم حضور بازیگری است که ظاهراً در دهه ی پنجم زندگی اش هم خیال بازنشستگی ندارد و به راحتی می تواند هر تماشاگری را به خود جذب نماید. تام کروز خستگی ناپذیر کماکان بهترین دلیل برای تماشای « جک ریچر » بی رمقی است که اینبار خیلی زود تکلیف تماشاگر با انتهای داستان مشخص می شود. کوبی اسمالدرز هم که در این قسمت یار و یاور کروز شده، حداقل در کنار وی قابل قبول به نظر می رسد و این نظریه را تقویت می نماید که باید شکل و شمایل رابین شرباتسکی را کم کم از خاطر ببریم.
« جک ریچر : هرگز بازنگرد » دنباله ای ضعیف بر اثری است که حتی قسمت اول آن هم خیلی فراتر از یک اکشن ساده و بی حال نمی رفت. ساخت قسمت سوم از سری داستانهای « جک ریچر » مستقیماً به فروش این قسمت بستگی دارد و اگر موفقیتی حاصل شود، قطعاً سازندگان به سراغ ساخت یک فیلم دیگر براساس یکی از 20 جلد کتاب آقای لی چایلد ( تا به امروز ) خواهند رفت اما تا آن زمان، می توان امید داشت که سازندگان جک ریچر تصمیمی در راستای نام قسمت دوم برای این شخصیت اتخاذ نمایند و هرگز او را بازنگردانند.
یک کاراگاه جنایی تحقیقاتی درباره یک پرونده مرموز را آغاز می کند. پرونده ای که مربوط به یک تک تیرانداز نظامی تعلیم دیده می باشد که به پنج قربانی شلیک کرده است...