سال 1895، یک دانشمند انگلیسى به نام » جان بانینگ « ( کوشینگ ) پیکره ى مومیایى شده ى » آنانکا «، شاهزاده خانمى از مصر باستان را به موزه اى در لندن منتقل مىکند. » کاریس « ( لى ) دلباخته ى قدیمى » آنانکا « که قرنها پیش به جرم این عشق، زنده زنده مومیایى و در مقبره ى » آنانکا « مدفون شده، در پى او و به قصد بازگرداندن و زنده کردنش به لندن مىرود.
چين، سال 1946. «ريک اوکانل» (فريزر) و «ايولين» (بلو) پسر جواني به نام «الکس» (فورد) دارند که مقبره ي «امپراطور هان» (لي) و ارتش ده هزار نفري او را کشف مي کند. خيلي زود «هان» به زندگي باز مي گردد و حالا پدر باستان شناس جاسوس «الکس» به کمک او مي آيد تا جلوي دستيابي امپراطور شيطان صفت به جاودانگي را بگيرند.
یوقتي جسد موميايي شده و سه هزار ساله ي «ايمهوپت» (ووسلو) - که به موزه ي ايتاليا انتقال يافته - زنده مي شود تا تلاش هاي شرورانه ي خود را براي ناميرايي از سر گيرد، آرامش خانوادگي «ريک اوکانل» (فريزر) بر هم مي خورد...
یک باستان شناس آمریکایی بنام «ریچارد اوکانل» که در مصر، مستعمره ی فرانسه، مشغول حفاری در یک شهر باستانی بنام هاموناپترا است، بطور تصادفی یک مومیایی را بیدار می کند...