یک پسر جوان متهم به قتل یک راهب است، و حقیقت در مورد این قتل، زیر چندین لایه دفن شده است...
زن جواني به نام «سارا توبياس» (فاستر) در يک نوشگاه مورد هتک حرمت چند مرد قرار مي گيرد. هنگامي که همه ي شهود ماجرا لب فرو مي بندد، او به کمک «کاترين مورفي» (مگيليس)، يک وکيل زن در صدد گرفتن حق خود بر مي آيد...
متخصص هنرهای رزمی "نیکو" در ژاپن توسط یک مامور سی آی ای استخدام می شود تا به عملیاتی ویژه در مرز ویتنام و کامبوج بپیوندد. در سال 1973 او شاهد بازجویی از اسرای جنگی شده و از سی آی ای استعفا می دهد و...
خانواده فاربر برای گذراندن تعطیلات به خانه ویلایی خود در کنار دریاچه رفته اند. اما در بدو ورود با پیدا شدن سر و کله دو پسر خوش سیما – پیتر و پل – با لباس های گلف بر تن، آرامش شان بر هم می ریزد. پیتر و پل با زمینه چینی آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجی را در خانه حبس و سپس شروع به بازی هایی می کنند که با یک شرط بندی هولناک آغاز می شود. پیتر به آنها می گوید که حاضر است شرط ببند هیچ کدام از آنها در ساعت ۹ صبح روز بعد زنده نخواهند بود. خانواده فاربر سعی می کنند تا به هر وسیله ای که شده، از چنگ این دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقه ای که در آن زندگی می کنند، بسیار خلوت و تنها تلفن موجود نیز از کار افتاده است و …
سال 1958. «مايکل کورلئونه» (پاچينو) درگير سرو سامان بخشيدن به امپراتوري اي است که از پدرش، «دون ويتو» (براندو) به ارث برده است...
به دنبال خودکشی زنی جوان، بازرس مرموزی در مورد این اتفاق در خانواده ثروتمند "برلینگ" و مهمان آنها تحقیق می کند...
داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام "جک" می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را "اتاق" می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...
فیلم داستان موازی زندگی دو مرد است که دچار وسواس های ج.ن.س.ی هستند یکی از آزار و اذیت زنان لذت می برد یکی از تجربه داشتن رابطه در خیابان با افراد سرگردان و بی خانمان ...
«رندل پاتریک مک مورفی» (نیکلسن) برای خلاصی از مقررات سخت زندان و کار اجباری روزمره خود را به دیوانگی می زند و به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود. خیلی زود آن جا را زندانی نفرت انگیزتر می یابد که پرستاری سادیست، «میلدرد راچد» (فلچر)، آن را اداره می کند ……
یک تصادف کشنده باعث می شود یکی از افراد گروه در بیمارستان بماند، در حالی که بقیه عازم سفر تفریحاتی هستند. اما راز ها و دروغ هایی که بین افراد این گروه است، باعث می شود به مرور از هم رانده شوند...