راب اندرسون قرار است با دختر رویاهایش ازدواج کند، اما خیلی درباره این مسئله اضطراب دارد و به همین دلیل در روز عروسی اش درون یک حلقهی زمانی گیر میکند و مدام بصورت برهنه در آسانسور یک هتل بیدار می شود و...
زنی که از رازِ همسرش با خبر است ، او را مجبور میکند تا برای بهتر شدن روابطشان وارد یک جنگل شوند و چادری در آن جا بزنند ، تا اینکه غصه های ماورایی و ترسناکی که از آن در ذهن خود تصور میکردند پا به حقیقت میگذارند و ...