در فیلم ببخشید که مزاحم شدم در جهانی موازی با دنیای فعلی دلال بازارسیاهی به اسم کازیوس گرین را مشاهده می کنیم که رمز رسیدن به یک موفقیت جهانی را پیدا میکند اما برای رسیدن به خوشبختی باید یک چیز مهم زندگی اش را از دست بدهد
فیلم که بر اساس داستان واقعی ساخته شده است در مورد "سارا گلد" کارمند آژانس حمایت از حیوانات می باشد. این آژانس وطیفه تامین رفاه زندگی حیوانات را برعهده دارد. سارا بعنوان مامور مخفی در قالب یک کارآموز به مکانی مشکوک بنام "کارخانهی توله سگ" میرود که توسط یک فرد مرموز اداره می شود...
جورج یک کارگر ساده آمریکایی است که متوجه می شود دارای نیروی ویژه ای است که از راه آن می تواند با ارواح مردگان ارتباط برقرار کند. از همین رو او یک وب سایت راه اندازی می کند و از این راه به افرادی که قصد دارند تا با درگذشتگان خود ارتباط برقرار کنند کمک می کند. اما اوضاع کمی پیچیده می شود هنگامی که جورج با زنی از فرانسه به نام ماری و پسرکی به نام مارکوس از لندن آشنا می شود که هر یک به شکلی مرگ را از نزدیک درک کرده اند و این گونه است که هر سه نفر دچار تغییری اساسی در باور خود نسبت به مرگ و آخرت می شوند…
زنی بعد از اینکه شوهرش او را ترک می کند، به اجبار شغلی را در یک سالن مخصوص سلامتی و زیبایی قبول می کند، در حالی که کاملا ناسازگار با روحیات او می باشد ولی این فرصت را از دست نمی دهد و دو زندگی متفاوت، یکی به عنوان یک مادر مطلقه در یک شهر سنتی و دیگری به عنوان یک ماساژور که با زن های خشن و غیر قابل پیش بینی سر و کار دارد را شروع می کند…