زمین در خطر است چون یک هیولای فضایی که ستارهخور است، به سمتش حمله میکند. انسانها توی شهرهای زیرزمینی پناه بردند، اما بعضیهاشون نخواستند مثل مورچهها زندگی کنند و بعد از بیست سال یک سلاح قوی برای مبارزه با هیولا درست کردند. ولی هیولا قبل از نبرد آخر متوجه خطر شد و شهر زیرزمینی رو ویران کرد. حالا فقط یک پسر جوان که از انسانها متنفره، میتونه با هیولا بجنگه. آیا او میتونه کینش رو فراموش کنه و انسانها رو نجات بده؟
زمانی که یک مرد جوان و دوستش به منظور توسعهی رستورانشان سورراخی حفر میکنند، وارد گاوصندوق بانک نزدیک رستوران میشوند که عده ای در حال دزدی از آن می باشند...
صاحب یک مسافرخانه ، که کمترین شناختی از کونگ فو ندارد ، محافظ شمشیربازانی است که در مسافرخانه او زندگی می کنند . زمانی که او تصمیم به انتقام از قاتلی که برادرش را کشته می گیرد ، باید در برابر قاتل حرفه ای خطرناکی ایستادگی کند ...
امپراطور ژائو ژن از سلسه سانگ شمالی متوجه میشود که ملکه “لیو ای” مادر واقعی او نبوده و خدمتکار ملکه لیو ای، یعنی “لی لان هوی” مادر واقعی اوست. او که اکنون احساس گناه میکند تصمیم میگیرد که …