داستان مرد ثروتمندی که با شنیدن جواب رد از زن مورد علاقه اش که پرستار اورژانس می باشد، تلاش می کند تا ثروت خانوادگیش را در راه رسیدن به زن مورد علاقه اش صرف کند...
وقتی جنیفر به بهترین دوست تنبل خود کوین مکانی برای اقامت می دهد، او هفت سال در آنجا می ماند. بعد از اینکه متوجه می شود نامزدش به او خیانت می کند، هر کاری می کند تا عروسیشان را متوقف کند...
افغانستان پيش از اشغال توسط روس ها. دو پسربچه، «امير» و «حسن»، بدون توجه به اختلاف طبقاتي که دارند، دوستان صميمي هستند. در حالي که «بابا»، پدر امير از بابت اين رفاقت چندان رضايت ندارد. وقتي «حسن» مورد اذيت و آزار قلدرهاي محله قرار مي گيرد، «امير» هيچ کمکي به او نمي کند. اما بيست سال بعد که طالبان قدرت را به دست گرفته اند، «امير» براي اداي دينش به «حسن» به افغانستان باز مي گردد...