این قسمت جمع بندی ای از هر دو روایت مرد و زن است. داستان یک زوج عاشق که سعی می کنند دورانی که باعث عاشقیشان شد را بررسی کنند. دورانی که نتیجه اش هم اکنون به مخاطره افتاده و مانند آن روزها نیست...
در آینده ای دور یک گروه قدرتمند به اسم «اتحادیه» بر کهکشان حکومت می کنند. این گروه که بصورت استبدادی بر تمام سیارات تسلط دارد همواره در تلاش هستند تا مخالفان و شورشیان را سرکوب کنند. یک گروه از این شورشیان به فرماندهی کاپیتان «مالکوم» سوار بر یک سفینه قدیمی با نام «سرنیتی» سعی دارند تا از دست نیروهای اتحادیه بگریزند. در همین زمان دختری به اسم «ریور» که قادر به خواندن ذهن افراد است موفق می شود ذهن گروهی از سیاستمداران اتحادیه را خوانده و پی به اسرارشان ببرد. به همین خاطر او به کمک برادرش «سایمن» از دست نیروهای اتحادیه و به خصوص مامور بی رحمی به اسم «آپریتیو» گریخته و در ادامه آنها به سفینه سرنیتی پناهنده می شوند...
رادی پایپر، یک مامور مخفی پلیس، در یک عملیات خطرناک در منطقهای جنایتخیز به دام میافتد. آدمربای او، یک قاچاقچی جوان و بیرحم، به او فرصتی کوتاه برای فرار میدهد، اما در عین حال به تعقیب او میپردازد و با یک شورش کوچک نیز روبروست.
داستان دکتر ویلیام مسترز (با بازی مایکل شین) و ویرجینیا جانسون (با بازی لیزی کاپلن) را روایت میکند که دو پژوهشگر پیشگام در زمینه جنسیتشناسی انسان در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، میزوری بودند.