مک کوئین عنوان قهرمانی خود را در خطر می بیند، چراکه به تازگی ماشین های نسل جدید وارد کورس قهرمانی شده اند و این زنگ خطری است که او خود را بیش از بیش آماده رقابت کند. مک کوئین در این راه از مارلین یاری می گیرد. این دوست جدید با فوت و فن های مدرن دنیا آشنا است و آماده آموزش آنها به مک می باشد. حال باید دید که سرنوشت برای این قهرمان جوانمرد کاپ پیستون چه خوابی دیده است...
پنی چنری به ویرجینیا میرود تا یک مجتمع پرورش و نگه داری اسب که متعلق به پدرش است را اداره کند. کار و کسبی که در آستانه ی تعطیلی است و مدتها است که هیچ کدام از اسب ها نتوانسته اند قهرمان شوند. در این بین پنی با یک مربی کهنه کار به نام لوسین لاورین آشنا می شود و در این بین یک اسب فوق العاده را آماده می کنند که ارزشی میلیون دلاری پیدا می کند و میتواند عنوان قهرمانی را برای پنی و مربی کسب کند …
داستان یک مربی تیم فوتبال دبیرستان بنام «هارولد» است که با پسری بنام «رادیو» آشنا می شود که دارای مشکلات روحی و روانی می باشد. هارولد او را زیر پر و بال خودش می گیرد...
«فارستر» (کانري)، نويسنده اي که پس از بردن جايزه ي پوليتسر در چند دهه ي قبل ديگر کتابي ننوشته، و «جمال» (براون)، پسري شانزده ساله که اشتياقي نهفته براي نوشتن دارد، در دنياي خود زندگي مي کنند. «جمال» روزي از سر اتفاق با «فارستر» آشنا مي شود. اين دو، پس از آشنايي اوليه، يک ديگر را به نوشتن تشويق مي کنند و به رغم تفاوت سن و پايگاه طبقاتي شان، با هم رفيق مي شوند.