در آخرین فیلم صامت چاپلین، او در مقابل جامعه ی مدرن، عصر ماشین ها و پیشرفت بر می خیزد. در ابتدا او را می بینیم که دیوانه وار تلاش می کند تا با خط تولید سفت کردن پیچ و مهره ها همراه شود. او برای آزمایش با یک دستگاه تغذیه ی اتوماتیک انتخاب شده است اما اتفاقات ناگواری که پیش می آید باعث می شود تا رئیسش تصور کند که او دیوانه شده است و چارلی به یک بیمارستان روانی منتقل می شود...
دنی، پلیس، عاشق هلن، پیشخدمت می شود. خواهر هلن، کیت، عاشق دوک، گانگستری است که در حال فرار است. حالا، دنی باید دوک را به هر قیمتی پیدا کند، حتی به قیمت از دست دادن عشقش ...
« چارلى » ولگرد کوچولو؛ جان میلیونرى ( مایرز ) را که از نوشخوارى سر از پا نمیشناسد نجات میدهد. مرد میلیونر هم سخت به او محبت میکند؛ اما پس از هشیارى، « چارلى » را بجا نمی آورد و از خود میراند. این ماجرا تکرار مىشود و « چارلى » در این بین به دختر گل فروش نابینایى ( چریل ) دل میبندد...
تونی لبرون (کورین گریفیث) خواننده زیبای عصر جاز است که در یک کاباره پاریس مشغول به کار می شود، جایی که هنری فون گلسینگ (لوول شرمن)، یکی از حامیان ثروتمند باشگاه، به او پیشنهاد ازدواج می دهد. هنگامی که او پیشرفت های او را رد می کند، از کار اخراج می شود و ...
پسر مزرعه دار ایده آلیست، پیتر، امی را دوست دارد که هری شهرنشین است. پیتر متوجه می شود که هری یک قاچاقچی است و او را به ماموران منع ممنوعیت از جمله جین (جوآن کرافورد) می سپارد. سرانجام امی تحت تأثیر پیتر قرار گرفت.
چارلی یک پیشخدمت خجالتی و دست و پا چلفتی است که در یک کافهبار ارزان کار میکند. او در پارک با یک دختر زیبا آشنا میشود و به او علاقهمند میشود. او وانمود میکند که یک سفیر است تا بتواند به او نزدیک شود، اما نامزد دختر به او مشکوک میشود...