رضوان خان یک جوان مسلمان هندی است. او با وجود معلولیت جسمی خاص (اسپرگرسندرم) دارای قدرت حافظه و هوش خارق العاده ای است. رضوان توانایی های بالقوه ی فراوانی دارد، اما در هند از به فعلیت رساندن آن ها عاجز است. او بنا به وصیت مادر به امریکا می رود تا شاد زندگی کند و استعدادهای خود را شکوفا سازد. کاری که برادر کوچکتر او قبلاً انجام داده است. به امریکا رفتن همان و …
«دِو» (شاهرخ خان) در آمریکا زندگی می کند و یک بازیکن فوتبال است. او با «ریا» (پریتی زینتا) ازدواج کرده که بعنوان مدل با یک مجله کار می کند. دِو از ناحیه پا مسدوم میشود و در حالی که مجبور است تمام مدت را در خانه بماند، به ریا وابسته می شود. طولی نمی کشد که او به همسرش مشکوک می شود و فکر می کند او با مردی بنام «ریشی» (آبیشک باچان) ارتباط دارد و …
«زوني» (کاجول)، دختري کشميري که از کودکي بينايي اش را از دست داده، با مردي به نام «ريحان» (عامرخان) ازدواج مي کند. «ريحان» راهي براي درمان «زوني» مي يابد اما وقتي پس از عمل، «زوني» چشم هايش را باز مي کند، ساعتي از کشته شدن «ريحان» در يک عمليات تروريستي گذشته است...