چهار کارگردان برجسته هندی در این دنباله بر «داستانهای هوس» که نامزد جایزه امی 2018 شده است، از طریق فیلمهای کوتاه به بررسی جنسیت، میل و عشق میپردازند...
"راگوواران" که برنده جایزه "بهترین مهندس سال" شده است ، پیشنهاد کاری از سمته یک تاجر زن بالفطره (کاجول موخرجی) دریافت می کند که زندگی او را دچار تغییر میکند و ...
رضوان خان یک جوان مسلمان هندی است. او با وجود معلولیت جسمی خاص (اسپرگرسندرم) دارای قدرت حافظه و هوش خارق العاده ای است. رضوان توانایی های بالقوه ی فراوانی دارد، اما در هند از به فعلیت رساندن آن ها عاجز است. او بنا به وصیت مادر به امریکا می رود تا شاد زندگی کند و استعدادهای خود را شکوفا سازد. کاری که برادر کوچکتر او قبلاً انجام داده است. به امریکا رفتن همان و …
فردی که به تازگی ازدواج کرده است و بر اساس مشکلاتی که همسرش با آنها مواجه بوده از او به ناچار دوری می گزیند، فرصتی به دست میاورد تا بتواند به منظور ارتباط برقرار کردن با همسر خود و رفع این مشکل تغییر چهره دهد و در کنار همسرش در مسابقه ی رقص شرکت کند اما …
«زوني» (کاجول)، دختري کشميري که از کودکي بينايي اش را از دست داده، با مردي به نام «ريحان» (عامرخان) ازدواج مي کند. «ريحان» راهي براي درمان «زوني» مي يابد اما وقتي پس از عمل، «زوني» چشم هايش را باز مي کند، ساعتي از کشته شدن «ريحان» در يک عمليات تروريستي گذشته است...
شاهرخ خان که فرزند اصلی خانواده نیست ولی از بچگی با این خانواده بزرگ شده و مورد علاقه پدر و مادرش ( آمیتا باچان و جایا باچان) میباشد بخاطر ازدواج با دختری از رد ه پایینتر با هنرنمایی کاجول که برخلاف میل پدر خانواده میباشد از خانواده طرد میشود و به لندن میرود
«انجلی» (کاجول) در دوران کالج عاشق بهترین دوستش، راهول (شاهرخ خان) بود، اما راهول از ابتدا به «تینا» (رانی) علاقه داشت. سال ها بعد در حالی که تینا فوت کرده است، دختر هشت ساله اش قصد دارد انجلی و پدرش راهول را به هم برساند...
موسکان (کاژول) دختری یتیم است که در مزرعه ای با برادر بزرگترش ویسهال (ارباز خان) که همیشه به او سخت میگرفته و چاچو (دهارمندرا) زندگی میکند. دوست دوران کودکی موسکان اوجالا (آنجالا زاوری) چراغ قوه ای را از زمان کودکی برای ویسهال نگه داشته بود ولی هیچوقت آن را به او نمیداد. بعدها موسکان تصمیم میگیرد برای تحصیل به دانشگاهی در بمبئی برود و برای اینکار باید برادرش را راضی کند. در بمبئی که شهر بزرگیست، سوراجی (سلمان خان) دانشجویی درس نخوان که با زن بابایش رابطه ی خوبی نداشته و از پدرش فاصله داره، عاشق موسکان میشه…
دو دوست ثروتمند که از فقرا متنفر بودند، با علاقهی فرزندانشان به افراد تهیدست روبرو شدند و همین موضوع چالشی برای آنها ایجاد کرد. در نتیجه، کشمکشی میان عشق و پول در گرفت.
"ساحل" جوان خوشگذرانی است که علاقه زیادی به "ایشا" دارد در صورتی که "شیتل" هم به ساحل علاقه دارد.پدرخوانده ساحل شب پس از مشاجره با او در مهمانی به قتل میرسد و ساحل به اتهام قتل زندانی میشود...