انیمیشن دارای شخصیت های اصلی متعدد و متنوعی می باشد و داستان مردمان شهر «فورا» را به تصویرمیکشد. شهروندان این شهر هر ساله جشنواره باد را جشن میگیرند از زمانهای بسیار دور که یک پوکمون افسانهای به آنجا آمده بود و باد را به آنها بخشیده بود...
یک شمشیر جادویی که به عنوان یک سلاح حساس با خاطرات زندگی گذشته او، اما نه نام او، تناسخ یافته است، یک دختر جانور جوان را از زندگی برده ای نجات می دهد. فران، دختر گوش گربه ای، صاحب او می شود و فقط می خواهد قوی تر شود، در حالی که شمشیر می خواهد بداند چرا او اینجاست. با هم، سفر این دو عجیب و غریب تازه شروع شده است!
در دورانی که سامورایی ها ژاپن را کنترل می کردند... شیاطین نقابدار همه اعضای شینسنگومی را به جز یک نفر که برای حفظ صلح و نظم عمومی در کیوتو تلاش کرده بودند، نابود کردند. هفت تبهکار به عنوان جانشین اعضای متوفی Shinsengumi انتخاب می شوند و آنها توسط Ichibanboshi رهبری می شوند که والدینش نیز توسط شیاطین نقابدار کشته شدند. او جانشین فرمانده عیسامی کندو می شود و به همراه دیگر جانشینان به دنبال شیاطین نقابدار می رود تا انتقام مرگ والدینش را بگیرد. جنایتکاران سابق با شروع داستان دیوانه وارشان برای بازگرداندن صلح و نظم به پا می خیزند! اکنون زمان آن است که درخشان ترین بدرخشید!
داستان در آینده ای دور اتفاق می افتد، زمانی که جمعیت جهان پس از رسیدن به اوج خود شروع به کاهش کرده است. "پروژه نوسازی فراطبیعی" توکیو را با دیوارهای بلند به چندین محله خوشه تقسیم می کند که هر کدام دارای جمعیت های اصلاح شده ژنتیکی منحصر به فرد خود هستند که توسط هوش مصنوعی اداره می شوند. اکثر مردم زندگی خود را در خوشههای منحصر به فرد خود میگذرانند، بدون اینکه نگران زندگی فراتر از آن باشند. با این حال، برخی هستند که به دنبال فرار به خوشه های دیگر هستند. یک لباس به کسانی که می خواهند فرار کنند کمک می کند.
انجمن ریمن به عنوان گروه بدمینتون تجاری فعالیت میکند که باعث به تصویر کشیده شدن دو جنبه حقوقی و ورزشی زندگی میشود. این انیمیشن زندگی میکوتو شیراتوری، بدمینتون باز اعجوبه ای را دنبال می کند که پس از باخت در مسابقات بین المللی ضربه روحی بزرگی میخورد. او در شرکت Sunlight Beverage حقوق بگیر می شود و با تاتسورو میازومی، بهترین بازیکن و فروشنده تیم، دوست می شود.
ماکوتو وارث نسل پانزدهم زیارتگاه کوچک خدای ایناری است. پدرش هنوز هم کشیش عبادتگاه است، اما پیامآور الهی ایناری، گینتارو، به ماکوتو ظاهر شده و او را جانشین واقعی میداند. گینتارو دارای الف است.
در زمانهای قدیم، آن هنگام که انسانها و اهریمنان در کنار هم همزیستی نامسالمت آمیزی داشتند، پادشاهی از اهریمنان شاهدختی انسان را به گروگان گرفت و در قلعه خود حبس کرد. بِرِفت، موالیان شاهدخت در اندوه غیابش سینه زنی میکردند... تا قهرمانی برخیزد و شاهدخت را نجات دهد! اما تا ظهور این سلحشور در زره درخشانش، یک شاهدخت اسیر چه میتواند بکند؟ نگهبانان خرسکی با بال های خفاشی بسی ناز هستند، ولی خب، این اسارت کسل کننده است! چنین بود که وی تصمیم گرفت ساعات طولانی اسارت را در خواب بگذراند، اگر بتواند اندکی آرامش بیابد، و یا از بیخوابی بگریزد!
"کاروتا" یک بازی کارتیه که در اون شرکت کننده ها باید با به خاطر سپردن شعرهای نوشته شده روی کارتها، با سرعت زیاد و با عکس العمل مناسب، کارت مورد نظر رو بردارند. در نتیجه علاوه بر حافظه ی قوی، انعطاف بدنی هم نقش موثری در این بازی داره.بزرگترین رویای دختری به اسم “چیهایا” اینه که روزی خواهر بزرگترش رو به عنوان بهترین مدل ژاپن ببینه. اما یک روز پسری به اسم “آراتا” به اون میگه که، رویای هر فرد باید برای خودش باشه و هر کس برای رسیدن به رویای خودش باید تلاش کنه. “چیهایا” که از انعطاف بدنی خوبی برخورداره، متوجه میشه که به بازی “کاروتا” علاقه پیدا کرده و به همراه “آراتا” و دوست قدیمیش “تایچی” سعی میکنه توی این بازی پیشرفت کنه.
Rei Kiriyama یه پسر ۱۷ ساله ـست که تازگیا زده تو خط تنها زندگی کردن و با پولی که به عنوان یه بازیکن حرفهای شوگی میگیره، امرار معاش میکنه. با وجود این استقلال مالی هنوز به استقلال عاطفی نرسیده و همین مشکل زندگی روزانه ـشُ مداوما تحت تاثیر قرار میده. رابطه ـش با خونواده ـش تیره و تار شده و نمیتونه درست و حسابی با هممدرسهای هاش تعامل داشته باشه.توی همین هیری ویری کارش با شیب ملایم وارد رکود میشه و قوز بالا قور انتظارات با توجه به پنجم شدنش تو دوره راهنمایی ازش بالاست ولی دچار نوساناتی میشه و پیشرفتش متوقف میشه.