سوریا بعد از فوت مادرش، برای کشف هویت واقعی خود به کامبوج برمیگردد. در آنجا، با خانوادهای که از وجودشان بیخبر بوده آشنا میشود و همچنین ساختمانی قدیمی را مییابد که مملو از اسرار هولناک است.
در این معمای علمی تخیلی بودایی که در آینده ای نزدیک در پنوم پن اتفاق می افتد، یک کارآگاه جوان کامبوجی پیوندی بین رویاهای زندگی گذشته دوستش در مورد طلای گمشده و عزم یک عصب شناس برای دستیابی به روشنگری دیجیتالی باز می کند...
زمانی که گروهی با اسم "خِمِرهای سُرخ" در سال ۱۹۷۵ بر کشور کامبوج حکومت کردند ، منجر به نسلکشی و قتلعام دو میلیون کامبوجی شدند ، در این میان دختره پنج ساله ای مجبور شد از خانه و خانواده اش در پنوم پن دوری کند و به عنوان یک سرباز کودک آموزش ببیند...