اینفلوئنسر مشتاق، گبی پتیتو، با نامزدش به یک سفر جادهای بینالمللی میرود، اما او به زودی ناپدید میشود و راز متعاقب آن در فضای مجازی پخش میشود. فیلم جدید این زوج مبارزات آنها را روشن می کند که به نتیجه کابوس وار منجر شد...
در سال 1950 در شهر کوچکی در ایالت جورجیا، یک زن باردار به نام آگاتا در یک کلیسا پناه میگیرد، مکانی که قرار بوده برای فرزندش مناسب باشد تبدیل به مکانی تاریک و وحشتناک می شود که...
داستان دکتر ویلیام مسترز (با بازی مایکل شین) و ویرجینیا جانسون (با بازی لیزی کاپلن) را روایت میکند که دو پژوهشگر پیشگام در زمینه جنسیتشناسی انسان در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، میزوری بودند.
هنگامی که “استلا” می فهمد سرطان اش درمان می شود، او باید یاد بگیرد که با تمام انتخاب هایی که وی در هنگام تصمیم گیری برای زندگی کردن انجام می دهد، مانند زمانی که در حال مرگ است، زندگی کند.
نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.