Haing S. Ngor

آخرین فیلم از سه گانه "الیور استون" درباره ویتنام داستان دختری روستایی را روایت می کند که از رنج ها و سختی های جنگ و دوران پس از آن جان سالم به در برده است...

در مورد مردی مریض است که برای مرگ آماده می شود...

یک کشیش می فهمد که در حین انجام وظیفه خود در ویتنام، باعث بدنیا آمدن فرزندی شده و مادر و کودک در هوستون تگزاس در محله های آنجا نقل مکان کرده اند...

گروهی از اسرای آسیایی ، آموزش داده می شوند، مسلح می شوند و به ویتنام فرستاده می شوند تا انباری از سلاح های آمریکایی را که پس از جنگ ویتنام باقی مانده اند، قبل از اینکه ویتکنگ ها مکان آن را کشف کنند، نابود کنند...

یک افسر نیروی دریایی هشت سال اسارت را به عنوان اسیر جنگی در ویتنام تحمل می کند در حالی که همسرش یک کمپین آگاهی عمومی را آغاز می کند...

کامبوج، سال 1975. با ورود خمرهاي سرخ به پنوم پن، «سيدني شابرگ» (واترستن)، خبرنگار آمريکايي، و ديگر روزنامه نگاران خارجي به يک اردوگاه جنگي منتقل مي شوند و شاهد اعدام عده اي از اسيران هستند. پس از آن که «ديت پران» (نگور)، راهنما و مترجم «سيدني» خمرهاي سرخ را متقاعد مي کند تا روزنامه نگاران را رها کنند، اين عده به سفارت فرانسه پناه مي برند.